مليناملينا، تا این لحظه: 19 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

عسلک مامان

تولدت مبارک پرنسس کوچولوی من

 سلام مامانی خوبی؟امروز تولد 8سالگی شماست دختر گلم 8سال پیش شما توی چنین روزی به دنیا اومدی و برای اولین بار طعم شیرین مادر شدن رو به من چشوندی.ازت ممنونم که با حضورت به زندگیم معنا دادی عسلکم انقدر به بودنت و به چلچلیهات و حتی شیطونیا و حرف گوش ندادنات عادت کردم که خدا می دونه. اون روز که رفته بودی خونه ی عزیز جون انقدر خونه ساکت بود که دلم گرفت. امسال تولدت با سالای دیگه یه فرقی داره اونم حضور داداشی نازته که تو برای داشتن این داداش خیلی دعا کردی و از خدا خواستی تا بهت یه داداش گل بده.حالا ما خدای مهربونو شکر می کنیم که یه خانواده ی 4نفره ی خوشبخت هستیم و از خدا جون میخوایم مراقب ما باشه و خودش هوای ما رو داشته باشه. عسل مامان امی...
23 تير 1391

دختر یکی یکدونه ی من دوستت دارم

دختر گلم ملینا این روزا ما تجربیات جدیدی رو داریم کسب می کنیم و شما روزهایی رو سپری می کنی که تا به حال تجربه نکرده بودی. با وجود داداش کوچولو توی خونه تو حس جدیدی داری گاهی احساس میکنم نگرانی و می ترسی نکنه من یا بابایی دوست نداشته باشیم و حتی گاهی اینو به من میگی. عزیزکم تو تو قلب ما جای خودتو داری و هیچکس نمی تونه جاتو تو قلبمون بگیره و ما همیشه دوست داریم وحتی از قبل هم بیشتر دوست داریم. اگه من بیشتر وقتم رو با داداشی می گذرونم علتش اینه که اون کوچولویه و نیاز به مراقبت بیشتری داره و من مجبورم بهش برسم شیرش بدم پوشکشو عوض کنم و بخوابونمش و شاید مثل قبل نتونم به شما برسم. امیدوارم به زودی بتونی این مساله رو درک کنی و بفهمی که اینها دلیل ...
3 تير 1391

صبور باش دختر نازم

عزیز دل مامان دختر گلم این روزا مامان سرش خیلی شلوغه و نمی تونه زیاد به تو برسه و تو یه کمی بی تابی البته به روی خودت نمی اری ولی کارایی می کنی که من می فهمم که ناراحتی. عسل مامان دوستت دارم به خدا دوستت دارم ولی وقت نمی کنم زیاد دورو برت باشم جون داداشیت خیلی کوچولوست و احتیاج به مراقبت داره و من هنوز کاملا خوب نشدم و درد دارم و لی شما پر از انرزی هستی و دوست داری همش با داداشی بازی کنی و می خوای بیدارش کنی و باهاش بازی کنی و برعکس شما من ترجیح میدم تا داداشت بخوابه و همین موضوع باعث شده تا کمی بین ما تنش و ناراحتی پیش بیاد دوست ندارم دعوات کنم ولی شما با کارات مجبورم می کنی گاهی باهات برخورد جدی بکنم و این باعث آزار هر دو ما میش...
19 خرداد 1391

ملینا خواهر شد

در تاریخ 5/3/91ملینا خواهر شد. پس از 9 ماه انتظار داداشی به دنیا اومد. روزی که قرار بود به بیمارستان بروم تا داداش رو به دنیا بیارم تو خیلی نگران بودی و بیتابی می کردی. صبح از خواب بیدارت نکردم که بیقرار نشی و برات نامه نوشتم و ازت خداحافظی کردم. وقتی تو بیمارستان به هوش اومدم شنیدم که یکی گفت ملینا بیا مامان بیدارشد و من خیلی تعجب کردم چون فکر نمی کردم شما رو راه بدن و وقتی دیدمت خیالم راحت شد آخه خیلی نگرانت بودم تو خیلی خوشحال بودی و همش کنار تخت داداشی وایستاده بودی و نگاهش میکردی. دختر قشنگم من خیلی خوشحالم و احساس رضایت میکنم حالا دیگه تو تنها نیستی و مثل دوستات و بقیه بچه ها داداش داری و این موضوع منو خوشحال میکنه. امیدوارم ...
9 خرداد 1391

دختر ما مثل گله

دختر ما مثل گله گله و گله مثل يه شاخه سنبله گله و گله خوشگل و ناز و تپله گله و گله موهاش تميزو دندوناش سفيده لباسشو مامان اطو كشيده بچه به اين مرتبي كي ديده هان كي ديده به كه چه نازنينه مثل عسل شيرينه بين همه بچه ها راستي كه بهترينه  به که چه نازنین مثل عسل شیرین بین همه بچه ها راستی که بهترینه حرف بزرگتراشو خوب شنيده به درس و مشقاشم چه خوب رسيده  بچه به اين با ادبي كي ديده هان كي ديده دختر ما مثل گله مثل يه شاخه سنبله خوشگل و ناز و تپله گله و گله ...
30 ارديبهشت 1391

رفتن به شهربازی

جمعه هفته پيش من و شما و بابايي رفتيم شهربازي تو خيلي ذوق زده بودي جون خيلي وقت بود به شهربازي نرفته بوديم. اين بار شهربازي تجربه ي متفاوتي به تو داد و اين خيلي خوب بود آخه مي دوني تو هميشه از يه سري از بازيها مي ترسيدي و دوست نداشتي سوار همه ي وسايل بشي و از طرفي من ميدونستم كه ته دلت دوست داري سوار بشي ولي نمي دونم به خاطر چي اين حس بوجود اومده بود كه از سوار شدن فرار مي كردي. اما اون روز تو با شجاعت تمام سوار فانفار و بقيه وسايل شدي و من از ديدن دختر شجاع خودم لذت بردم. چيزي كه خيلي بيشتر خوشحالم كرد اين بود كه مي ديدم خودت خيلي از اين تجربه ي جديد لذت مي بري و به خودت مي بالي و اين خيلي خوشايند بود. دو روز پيش از طرف مدرسه بردندنتونشما ...
22 ارديبهشت 1391

قلقلی مامان

                                                                                                  ملي در 6 ماهگي            &nb...
15 ارديبهشت 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عسلک مامان می باشد