ملینا و همبازی هاش
وقتایی که دوره ی فامیلی داریم ملینا خانوم خیلی حال می کنه چون ملی عاشق بچه هاست و اینجور مواقع حسابی با دوستاش بازی می کنه و گاهی جیغ مامان رو در میاره دیگه. دختر شیطون بلای ما عاشق بدو بدو و تحرکه برای همین تا چشمش به دو تا بچه میافته از خود بی خود میشه بچه ها هم معمولا از بودن در کنار اون لذت میبرن چون با هر بچه ای راه میاد و کمتر پیش میاد با کسی مشکل داشته باشه
عکس بالا ملینا و ترانه و نیما و نیایش هستن که معمولا تو دوره ها همین بچه ها با هم بازی می کنن
بزرگترا:بشینین بابا سرمون رفت
بچه ها تو دلشون میگن: بابا ما هم آدم هستیم شما حرف می زنین و تخلیه روحی میشین ما هم با بازی باید خودمون رو تخلیه کنیم چرا ما رو کسی درک نمی کنه
واقعا چرا کسی نمی تونه این موجودات کوچیک و بی دفاع رو درک کنه و انقدر سرزنششون نکنهگناه اینا چیه که باید تو خونه های کوچولو حبس باشن و ادای آدم بزرگا رو در بیارنچرا ما انقدر زود از کودکی خودمون دور شدیم و تازه به بچه هامون هم اجازه ی کودکی کردن نمی دیمیه مادر هم که می خواد به بچه اش فرصت کودکی کردن بده از طرف بقیه محکوم به بی خیال بودن میشه و مورد بازخواست قرار می گیره
البته من کاملا درک می کنم که شاید شرایط سنی و مشکلاتی که ما خودمون تو زندگی برای خودمون ایجاد می کنیم باعث شده ما اون شادی و آرامشی که باید رو نداشته باشیم من هیچوقت نمی تونم خودم رو جای دیگری بزارم تا در موردش قضاوت کنم ولی دوست دارم حداقل همه ی ما نگاه مون رو نسبت به دنیای اطرافمون عوض کنیم روش زندگی مون رو عوض کنیم تا بتونیم احساس بهتری داشته باشیم و از در کنار هم بودن لذت بیشتری ببریم به امید اون روزی که همه ی ما بتونیم به اون آگاهی و درایتی برسیم تا فرداهای زیباتر و شادتری رو در کنار فرزندانمان تجربه کنیم آمین یا رب العالمین